نام وبلاگ

توضیحات وبلاگ

وقتی من دانشگاهم و همسر نیست.

امروز یک شنبه بود و من طبق معمول از صبح باید میرفتم دانشگاه تا ساعت ۱ عصر. ساعت ۱۱ صبح هم همسر باید میرفت جایی. یه جایی که هیچ کاریش نمیشد کرد...
در این شرایط چالش ما واضحه که چیه: نگه‌داشتن بچه‌ها و مخصوصا لیلا...
بچه‌ها رو همسر گذاشت خونه مادرشوهرم. وقتی مستاصل میشیم تنها گزینه‌مونه.
این بار دومی هست که اینطوری شدیم چون مامانِ من یک‌شنبه‌ها کلاس داره. کلاسی که خودش تدریس میکنه.
اینا رو نوشتم که بگم دیگه پذیرفتم که مامانم براش کلاسِ خودش توی اولویته. که حاضر نیست روز کلاسش رو به خاطر من جابه‌جا کنه و راحتی دوستاش براش در اولویته.
پذیرفتم که برای مامانم، تحصیلات تکمیلیِ من اصلا ارزش نیست. اصلا اولویت نیست. حتی یه مانعه...
اینم فهمیدم که توقع من از مامانم زیاد بوده. این که همین الان که دارم اینا رو مینویسم فکر میکنم باید اون پیش بچه‌ها می‌اومد. این که فکر میکنم باید من رو در اولویت میذاشت...
هنوز خیلی مونده که بتونم بهش حق بدم اما حداقل الان آرومم و اینا آزارم نمیده.
شاید چون همسر پشتمه و البته خودمم پذیرفتم و کنار اومدم.
این که میگم درس خوندن من برای مامان ارزش نیست شاید اغراق به نظر بیاد. اما خب...
همین چند روز پیش داشت با تازیانه‌های کلمات نوازشم میداد که چرا به فکر برادر کوچیکم نیستم. میگفت تو که دیگه داری استاد میشی، انقلاب اسلامی میخونی و ‌چه و چه، اگه درس نمی‌خوندی (بیشتر میتونستی به داداشت برسی)... گفتم مامان این "اگه" رو در مورد همه چیز میتونی بگی: اگه بچه‌ی سوم رو به دنیا نمی‌آوردی، اگه دومی رو نمی‌آوردی، اگه بچه‌دار نمی‌شدی، اگه ازدواج نمی‌کردی، اگه حوزه نمی‌رفتی...
گفت راست میگی‌. منظورم اینه که تو که اینقدر توانایی‌هات بالاست.
چی میخواد از من مامان؟
نمیدونم.
مامان فکر میکنه درس برای من یعنی مدرک.
نمیدونه درس و مشق و کتاب، عشقمه، غذای روحمه.


وقتی دانشگاه میرم، تقریبا وضعیت لیلا به هم میریزه. نه همسر بهش رسیدگی می‌کنه؛ نه مامان، نه مادرشوهرم. فقط دلم برای لیلا می‌سوزه. شاید اگر بهم مرخصی میدادند اینطوری نمیشد ولی در هر حال الخیر فی ما وقع.
پ.ن: بچه‌ها ساعت یک و نیم اومدند خونه و فهمیدم اگر اینکه مادرشوهرم می‌خواسته به لیلای ۸ ماهه کرانچی بده رو فاکتور بگیریم، لااقل لیلا دو وعده غذا خورده بود. زینب بیچاره از صبح یک‌بار هم تعویض نشده بود...
+ نوشته شده در چهارشنبه 1 تير 1401ساعت 13:52 توسط علی فرهادی |